آرزوی خفته
- kambizgilani
- 18. Jan.
- 1 Min. Lesezeit

مثل زمان
کنار اندوه پرنده می نشینم
پر شکسته اش را
به نخستین نسیمی
که چترش را
در چشم او می گشاید
هدیه می دهم
مثل باد
در کوچه های شهر سرد
آرزوی گرما را
به در و دیوار خانه ها
می کوبم
مثل جنگل
تن زمین را
با زندگی آشتی می دهم
نگاه کن
نگاه کن پرنده ی زخمی
چگونه
خورشید
بر گونه ی آبی رودخانه
بوسه می زند
نگاه کن
نگاه کن دل پاره پاره
چگونه
طنین عشق و آزادی
یکی شده اند
و
مثل زمان
تلخی روزگار
خود را
به روشنی ستاره ای
که هرگز دور از زمین
نبوده است
می چسباند
و
مثل تو
مثل من
رنگ می گیرد دوباره
آرزوی خفته ای
در درون ما
کامبیز گیلانی
کلن
۱۸ژانویه ۲۰۲۵
Comments