top of page

خبر آمد

  • kambizgilani
  • 24. Apr.
  • 1 Min. Lesezeit

خبر آمد

که سپیده دم تو

با یک ستاره

به پیشواز نور می آید


خبر آمد

که تولد آفتاب

با یک نگاه

در آغوش زمان می شکفد


و این همه راه

پر توهم و تاریک

با ستاره و خورشید

در تمنای دستی

که رهایش کند

بیش و کم


لبخندی

شکفته

مثل گل

نگاه عشق را

نشانه می گیرد


عطری

پراکنده

مثل نفس

هستی را

زمره می کند


این همه باور

که می کشد

تو را با خود

در اشتیاق امیدی

به دست های دیگر

باز می گشاید

پرش

بیش تر


باز می گشاید

پرش

تا ستاره و خورشید را

با راه

با عشق

با لبخند

و

بی شماری از دست های منتظر

و

پایان شب اندوه

همراه کند


کامبیز گیلانی

بیست و یکم آوریل

کلن - آلمان

 
 
 

Comments


bottom of page