top of page
Suche

در انتهای تردید بلدرچین

kambizgilani



باد می آید که مرا با خود تا شهرهای آزاد به دوش بکشد آب می رود که تو را از قصه های ماتم زده بشوید و زندگی باغ را پر از آواز پر از نغمه عشق می کند من می روم که تو را با خود رفیق باد کنم وقتی شهر را در قلب گل به عشق سپردم آفتاب را از چهره ی آخرین کودک خندان باز می چینم کمی دورتر در انتهای تردید بلدرچین شب روی آب های نقره یی به خواب می رود .

 
 
 

Comments


bottom of page