top of page
Suche
kambizgilani

سلام جوانه ی غربت



عشق را می بینی که چگونه با آوای سبز بهار نسیم را از قلب تو عبور می دهد . بیا که هوا خیال تو را بی دریغ در تولد جوانه به روز سپرده است . پاک شو از روزگاری غمگین سپید شو در روشنائی پایدار و سرخ در آتشی که از آن زمین دو باره گرم می شود. از عشق پر به آزادی اگر کشیده ای سلام جوانه ی غربت را در شهر زندانی به باد بسپار . بگو که این راهیان آزادی غربت را در آن روز معروف سیزده با دست های لرزان با قلب های شعله ور هزاران بار به هم گره زدند و در آب های آزاد رها کردند بگو به آن هوای لطیف زندانی که باغ جهان گل قشنگ تو را با قلب باغبان زخمی به یگانگی می کشاند روزی . عشق را می بینی که چگونه از زمین سوخته جنگل می رویاند عشق را می بینی عشق را دیده ای عشق را ... پنجم آپریل 2005

7 Ansichten0 Kommentare

Aktuelle Beiträge

Alle ansehen

Comments


bottom of page