top of page

سنگریزه ی خاطره

  • kambizgilani
  • 13. Aug. 2019
  • 1 Min. Lesezeit

Aktualisiert: 14. Jan. 2020





گذشته

در ساحلی پر ازدحام

چون سنگریزه هایی سرگردان

خواب

و

بیداری تو را

در هم می پیچد.

ساحلی

زیر تهاجم بی امان دریا

موجهایی که آمده ند

تا سنگریزه ها را

ببرند.

وقتی به دریا نگاه می کنی

تا چشم کار می کند

زیباییست

و

تو از این همه راز

در شگفتی فرو می روی

و

تو در سنگریزه های خاطرات

سرگردان می شوی

تا

با آمدن موجی دیگر

شسته شوی

و

به اعماق به پیوندی.

دریایی چون زمان

سنگریزه ای چون خاطره

و آواره ای چون تو

که در پرتگاه تسلیم

دوباره

به ساحل می نگری.

و

در این نگاه آخر

برق خاطره ای

از گذشته ای

که دیریست

ازیاد رفته است،

تو را به ساحل

باز می گرداند

باز.

سنگریزه ای

نه چندان

بایسته در اندیشه

که جان تو را

در خود فرو خورده است.

Kambizgilani.com

 
 
 

Aktuelle Beiträge

Alle ansehen
با ریشه ها

در انتظار روزی خسته از شبی بی حوصله در انتهای باوری دروغین به روزگار می نگریم به خوابی در پریشانی رؤیایی گسسته تا وصل که عمر را نشانه...

 
 
 
خبر آمد

خبر آمد که سپیده دم تو با یک ستاره به پیشواز نور می آید خبر آمد که تولد آفتاب با یک نگاه در آغوش زمان می شکفد و این همه راه پر توهم و...

 
 
 

תגובות


bottom of page