
و
زمان می گذرد
آن چنان نرم
که لطافت گلی پر عطر
آزادی را
در طبیعت زیبا
با مهر در هم می آمیزد
و
آن چنان تند
که شلاق باران
روح خسته ی انسان گمشده
در خویشتن عاصی را
دوباره
به زندگی برگرداند
تا دوباره
چشم ببیند
چشمی
که از دل سو می گیرد
سویی
که عشق را می جوید
و
برگ سبز را
در کنار چهچه رنگین ترین پرنده
به تماشا می نشیند
کامبیز گیلانی
۲۷ دسامبر ۲۴
کلن - آلمان
Comentarios