top of page

و زمان می گذرد

  • kambizgilani
  • 18. Jan.
  • 1 Min. Lesezeit


و

زمان می گذرد

آن چنان نرم

که لطافت گلی پر عطر

آزادی را

در طبیعت زیبا

با مهر در هم می آمیزد


و

آن چنان تند

که شلاق باران

روح خسته ی انسان گمشده

در خویشتن عاصی را

دوباره

به زندگی برگرداند


تا دوباره

چشم ببیند


چشمی

که از دل سو می گیرد

سویی

که عشق را می جوید


و

برگ سبز را

در کنار چهچه رنگین ترین پرنده

به تماشا می نشیند


کامبیز گیلانی

۲۷ دسامبر ۲۴

کلن - آلمان

 
 
 

Aktuelle Beiträge

Alle ansehen
با ریشه ها

در انتظار روزی خسته از شبی بی حوصله در انتهای باوری دروغین به روزگار می نگریم به خوابی در پریشانی رؤیایی گسسته تا وصل که عمر را نشانه...

 
 
 
خبر آمد

خبر آمد که سپیده دم تو با یک ستاره به پیشواز نور می آید خبر آمد که تولد آفتاب با یک نگاه در آغوش زمان می شکفد و این همه راه پر توهم و...

 
 
 

コメント


bottom of page