top of page

ترانه ی اشک ها

  • kambizgilani
  • 3. Juli
  • 1 Min. Lesezeit

به آسمان نگاه نکن

کسی به دنبالت آمده

کسی که تو را

به میهمانی مرگ

دعوت کرده است


روی زمین

هم

کسی سالهاست

که نه

قرنهاست

به دنبال شکار توست


هر کدام به زبانی

از تو می گویند

هر کدام به زبان خود

هستی تورا

نشانه گرفته است


تو

تو آنکه بر این جهان

گام گذاشته ای

و

نمی دانی چرا

و

رخت از آن بر می بندی

و

نمی دانی چرا


پرنده ای

در آسمان دیگری شاید

تو را به شوق پرواز در آورد

و

تو در این هنوز امید عبور

عبور از آتش پر تنش خشن

به نسیمی

به رقص برگهای سبز

در آواز بر آمده

از شعور

از لطافت عشق

چشم را

در آغوش زندگی

جاری می کنی.



کامبیز گیلانی

۳ جولای ۲۰۲۵

کلن - آلمان



ree

 
 
 

Aktuelle Beiträge

Alle ansehen
شده است گاهی؟

با آفتاب رنگ چهره ات باز می شود در امتداد غروب چشمانت برق می زنند، وقتی که ماهتاب در لا به لای گیسوانت فردای دیگری را زمزه می کند. شده است گاهی کودکی را که دست بر گردن آرزوی تو به ضیافت شادی می رفت، د

 
 
 
با ریشه ها

در انتظار روزی خسته از شبی بی حوصله در انتهای باوری دروغین به روزگار می نگریم به خوابی در پریشانی رؤیایی گسسته تا وصل که عمر را نشانه...

 
 
 

Kommentare


bottom of page