kambizgilani9. Aug. 20191 Min.پرواز مرزهای شورش باغ آغوش پنجره را تا نوازش نسیم به شب امانت می دهد . اشک دیوار زخمی تصویر عشق را تا آرزوی تولدی آزاد به بهار و بارش پر ترانه اش تقدیم می...
kambizgilani9. Aug. 20191 Min.که تمام شب را دویده اند سنگ ها را نوازش می کردم درخت ها را بو می کشیدم دلم گرفته بود چشمانم از شوق می سوختند و روز ها هنوز انتظار می کشیدند. از خلوت غمگین شبهای...
kambizgilani9. Aug. 20198 Min.با چشم هایی که هنوز می بینند وقتی اسم مجاهدین را می شنوم، انگار با موضوعی روزمره برخورد می کنم ؛ این است که در موردش فکر هم نمی کنم، مگر اینکه مورد خاصی مطرح شده...
kambizgilani9. Aug. 20191 Min.کاغذ نقاشی کودکان شب شتابان سوار برگی سپید به پیشواز قصه می آید . انکه سطر های زندگی را رج زده است ؛ مهتاب را در تردیدخاطره به خاک سپرده . قطره ی آبی باران...
kambizgilani9. Aug. 201914 Min.روزی که مرزها تغییر می کنند درست دو ساعت است که دارند بحث می کنند. یعنی دست کم، آن اوایلش بحث بود. اختلاف نظر بود. به عقیده ی یکدیگر، در حد گوش کردن هم که شده،...
kambizgilani9. Aug. 20199 Min.ستاره ای از جنس دیگر داستان کوتاه ــ پاشو ! پاشو ! این دس ، اون دس نکن ! رفت ؛ تموم شد ! ــ کی پاشه ، چی رفت ، کجا تموم شد ؟ تو جا هستم هنوز . انگار تو ذهنم ،...